روزمرگی های یک دختر تنها

زندگیِ بی برنامه

سه شنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۴، 14:58

امروز به قدری ذهنم درگیر بود و با خودم دو دو تا چهار تا میکردم که وقتی رسیدیم دمِ خونه حواسم نبود از ماشین پیاده شم

امروز سوپر گفت بخاطر مرخصی های زیادی که هفته اول و دوم گرفته شده باید تایم مرخصیمو جابجا کنم تا مشکلی بابت تقسیم شیفت پیش نیاد

حالا همه ی برنامه هایی که تو ذهنم برای تولد آبجی و کارای خودم چیده بودم بادِ هوا شد

بخاطر همینه که دیگه کار کردن شیفتی رو دوست ندارم چون هیچ نظمی تو زندگیت نیست و حتی نمیشه یک روز رو بیکار بودنت حساب باز کنی چون ممکنه یهو برنامت تغییر کنه

هعی خدا

شاید من خیلی سخت میگیرم ولی اعصابم خردهههههههههههه

نویسنده: me نظرات:
© روزمرگی های یک دختر تنها