روزمرگی های یک دختر تنها

اولین نوشته ی امسال

جمعه پانزدهم فروردین ۱۴۰۴، 21:42

۱۵ روز اول فروردین هم به سرعت گذشت

تقریبا تمام روزهای تعطیل عید رو بیکار بودم و همش تو خونه به بخور و بخواب و گشت و گذار گذشت

چند بار خواستم بیام بنویسم از حال خوب و بدم ولی فرصت نشد و قرعه افتاد به امشب

و دوباره ازون شبای آخر ، اگه بگم حالم خوبه دروغ گفتم

حالم از جنس همون غروبای ۱۳ سالهای پیشه که غم تموم شدن تعطیلات و رفتن به مدرسه و تکالیف ننوشته و درسهای نخونده رو دلته

همین غم باعث شده بازم فکر برگشتن بزنه به سرم ولی اینبار به قصدِ دستِ پر برگشتن

آزمون استخدامی نزدیکه و من باید جدیش بگیرم تا باز نشه پشیمونی

ینی میشه؟

ینی میشه عیدِ سالِ دیگه خونه خودمون باشم..همینجا برم سرکار...دیگه دوری نباشه؟

نویسنده: me نظرات:
© روزمرگی های یک دختر تنها