امشب ازون شباست که از ترس تنهایی خوابم نمیبره
هی به خودم تشر میزنم بچه نشووووو ولی باز بچه میشم
گلوم میسوزه و این سرماخوردگی مسخره دو روزه گریبانم رو گرفته
مامان امروز زنگ زد و گفت بچه دایی به دنیا اومد
خوشحال شدم... زیاد...
برای پس فردا بلیط گرفتم برم خونه
قطعا همه جمع میشن خونه دایی
ولی من نمیتونم برم
چون سرما خودممممم:/
.
سکوتِ خونه رو صدای قمیشی میشکنه
🎶تو بارون که رفتی، شبم زیر و رو شد
یه بغضِ شکسته،رفیقِ گلوم شد..
سرم رو میبرم زیر پتو
چرا خوابم نمیبره..
.