روزمرگی های یک دختر تنها

کمی غر بزنیم:)

پنجشنبه بیست و پنجم آبان ۱۴۰۲، 17:52

مثلا حموم رفته باشی

موهای بلند نمدارت رو شونه هات افتاده باشه

هوا تاریک شده باشه

پتو بندازی روت و بچسبی به بخاری و دستاتو دور لیوان چایی گرم حلقه کنی و کم کم چشمات گرم شه و بخوابی

ولی نمیتونی

چون یک ساعت دیگه باید پاشی، آماده شی، بری سر کار چون شبکاری :/

.

من خواااااابم میااااد نمیخوام برمممممم

کاش حداقل شام امشب خوشمزه باشه:(

نویسنده: گندم نظرات:
© روزمرگی های یک دختر تنها